دوشنبه , ۳۱ اردیبهشت ۱۴۰۳

«هیچ مگو»از مهدی مبشری منتشر شد

مهدی مبشری باری دگر در هشتاد و چهار صفحه سعی کرده که هیچ مگوید جز سخن حضرت دوست.
چهل غروب حروف از جان او تکه تکه شده‌‍اند و روی صفحه سفید نقش بسته‌اند! حرف به حرف واژه شده‌اند و هر واژه معنایی به خود گرفته، او این بار از عطار شهر عشق مدد جسته، به تذکره تفال زده و عطار را حافظ خویش دیده!
«نیستان» دوباره یار بوده و «هیچ مگو» لابه لای نی‌ها روییده! مینا عظیمی طرح روی جلد را سروده. لیلی حیدری ویرایش آفریده و سپیده قلی پور و آزاده مهرانی همراه نویسنده کوشیده‌اند که «هیچ مگو» برسد به گوش و چشم جان‌های عاشق!
مهدی مبشری در تکه‌ای از کتاب اینگونه نوشیده:
وای که من چقدر حرص دنیا را دارم، چقدر حریصم به کسب کردن، به فیض بردن از لحظه ناب. وای که من چقدر عیاشم،
چقدر من، لاابالی این بزم‌های مستانه‌ام. من گدای رحمت عطارم در تذکره. من استراق سمع می‌کنم
حافظ را به چهارده روایت. من کودک بازیگوشم اما پای پند سعدی به ذوق می‌نشینم.
مولانای پدر! ای شاه، درویشت منم/درویش دل ریشت منم/بیگانه و خویشت منم/دارم هوای عاشقی

همچنین ببینید

رقابت ۳۱ گروه سرود در مسابقه «هم‌سُرا»

آواتصویر_۳۱ گروه سرود نوجوانان فعال فرهنگسراهای تهران در قالب مسابقه سُرایش و خوانش سروده‌های نوجوانان ویژه استقبال از بهار و ماه مبارک رمضان، روزهای ۱۴ و ۱۵ اسفند ماه در فرهنگسرای اندیشه به رقابت می‌پردازند.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.